درسی از علی کوچولو خدای پشت پنجره

by مجتبی بنائی - پنجشنبه 11 اسفند 1390 - گروه : خواندنیها - مشاهده : 0
برچسب‌ها: #ذات‌هستی #خدا #خواندنیها

s: خدا | خواندنیها علي کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سارا برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به علي کوچولو داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی علي کوچولو به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت. علي وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد. مادربزرگ به سارا گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سارا گفت: " مامان بزرگ علي بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به علي کوچولو گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... علي ظرفا رو شست بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سارا احتیاج دارم" سارا لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه علی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به علي گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سارا رفت ماهیگیری و علي تو درست کردن شام کمک کرد. چند روزی به همین منوال گذشت و علي مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سارا رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت : " عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سارا اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!" ****** گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره! بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه. همیشه به خاطر داشته باشید: خدا پشت پنجره ایستاده

Comments