آزادی بیان
s: آزادی بیان | تاریخ دیروز داشتم مجله اطلاعات هفتگی که از مجله های مورد علاقه ام است را می خواندم . در قسمت خواندنیهای تاریخی به مطلب زیر برخوردم : " فردریک کبیر در قرن هجدهم میلادی 46 سال بر پروس(آلمان) حکومت کرد. وی به آزادی اعتقاد داشت اما اطرافیان او معتقد بودند که کشورفعلاً آماده پذیرش آزادی ودموکراسی نیست. روزی او سوار بر اسب با همراهان خود از یکی ازخیابانهای برلن عبور می کرد. گروهی ازمخالفان اعلامیه ای بسیار تند علیه او به دیوار چسبانده بودند. فردریک که بر پشت اسب نشسته بود، با دقت اعلامیه را خواند و گفت : این بی انصافها چرا اعلامیه را این همه بالا چسبانده اند؟ مردم که نردبان همراه ندارند تا این را بخوانند. من اگر سوار اسب نبودم نمی توانستم این اعلامیه را بخوانم . سپس دستور داد اعلامیه را از بالا کندند و پایین چسباندند تا همه بتوانند آن را بخوانند. یکی از همراهان بر این کار فردریک خرده گرفت که چرا اعلامیه ای را که بر علیه شماست در معرض دید همه قرار دادید؟! او خندید و گفت : اگر حکومت ما به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه سرنگون می شود، پس بهتر آنکه جای خود را به دیگری بدهد، ولی اگر حکومت ما بر مبنای عدالت اجتماعی ، آزادی قلم ، منطق و بیان پیریزی شده باشد، بدانید که چنان محکم است که با یک اعلامیه مخالفان سقوط نکند." واقعاً دلیل این همه تعطیلی روزنامه ها ، دستگیری نویسنده ها و ارسال پارازیت بر روی بی بی سی را نمی دانم . مگر ما ادعای مملکت اسلامی را نداریم و دستورات اسلام را بی عیب و نقص و جامع نمی دانیم ، چرا به مخالفین اجازه صحبت نمی دهیم ؟ که این همه تبعات برای مملکت ایجادشود .مطمئنم هدف آقایان و مسوولین حفظ نظام است اما به نظر راه را اشتباه انتخاب کرده اند. دلم می سوزد از باغی که می سوزد .......