وصیت اسکندر

by مجتبی بنائی - جمعه 17 اردیبهشت 1389 - گروه : خواندنیها - مشاهده : 0
برچسب‌ها: #خواندنیهای تاریخی

پاشاه بزرگ یونان، اسکندر، پس از تسخیر کردن حکومت های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه، بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید. با نزدیک شدن مرگ، اسکندر دریافت که چقدر پیروزی هایش، سپاه بزرگش، شمشیر تیزش و همه ی ثروتش بی فایده بوده است. او فرماندهان ارتش را فرا خواند و گفت: من این دنیا را بزودی ترک خواهم کرد. اما سه خواسته دارم. لطفاً، خواسته هایم را حتماً انجام دهید. فرماند هان ارتش در حالی که اشک از گونه هایشان سرازیر شده بود موافقت کردند که از آخرین خواسته های پادشاهشان اطاعت کنند. اسکندر گفت: اولین خواسته ام این است که پزشکان من باید تابوتم را به تنهایی حمل کنند . ثانیاً، وقتی تابوتم دارد به قبر حمل می گردد، مسیر منتهی به قبرستان باید با طلا، نقره و سنگ های قیمتی که در خزانه داری جمع آوری کرده ام پوشانده شود. سومین و آخرین خواسته این است که هر دو دستم باید بیرون از تابوت آویزان باشد . مردمی که آنجا گرد آمده بودند از خواسته های عجیب پادشاه تعجب کردند. اما هیچ کس جرأت اعتراض نداشت. فرمانده ی مورد علاقه اسکندر دستش را بوسید و روی قلب خود گذاشت گفت: پادشاها،به شما اطمینان میدهیم که همه خواسته هایتان اجرا خواهدشد.اما بگوییدچرا چنین خواسته های عجیبی دارید؟درپاسخ به این پرسش،اسکندرنفس عمیقی کشیدوگفت: من میخواهم دنیا راآگاه سازم از سه درسی که تازه یاد گرفته ام.میخواهم پزشکان تابوتم را حمل کنند چرا که مردم بفهمند که هیچ دکتری نمیتواند هیچکس را واقعاً شفا دهد.آنها ضعیف هستند ونمیتوانند انسانی را ازچنگالهای مرگ نجات دهند. بنابراین، نگذارید مردم فکر کنند زندگی ابدی دارند.دومین خواسته ام درمورد پوشاندن طلا،نقره ودیگر در مسیر راه به قبرستان، این پیام را به مردم می رساند که حتی یک خرده طلا هم نمی توانم با خود ببرم. بگذارید مردم بفهمند که دنبال ثروت رفتن اتلاف وقت محض است.ودرباره ی سومین خواسته ام یعنی دستهایم بیرون ازتابوت باشد،میخواهم مردم بدانند که من بادستان خالی به این دنیا آمده ام و بادستان خالی این دنیا را ترک می کنم. آخرین گفتار اسکندر:بدنم را دفن کنید،هیچ مقبره ای برایم نسازید، دستانم را بگذارید بیرون باشد تا اینکه دنیا بداند شخصی که چیزهای خیلی زیادی بدست آورد هیچ چیزی در دستانش نداشت نتیجه اخلاقی : چه خوب است که از تاریخ پند گرييم

Comments