يادداشت هاي يک دختر

by مجتبی بنائی - شنبه 11 اردیبهشت 1389 - گروه : خواندنیها - مشاهده : 0
برچسب‌ها: #برای لبخند

اگر من هنوز ازدواج نکرده ام… تتقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروسخوان می روم و صلاة ظهر می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم! تتقصیر خواهرم است که از شوهرش طلاق گرفت و باعث شد نظر همه نسبت به ما عوض شود! تتقصیر بابا است که آن قدر پول ندارد که چشم ملت در بیاید! تتقصیر مامان است… مگر نمی گویند مادر را ببین دختر را بگیر؟! تتقصیر پسرعموست که نفهمید عقد دخت ر عمو و پسرعمو را در آسمان ها بسته اند! تتقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند! تتقصیر مادر شوهر عمه است، می دانم که بختم را او بسته! تتقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند! تتقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد ازمن خواستگاری کند! تقتقصیر تلویزیون است که توی همه سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کنند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد! تتقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه< جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنند! تتقصیر دولت است که فکری برای حل بحران ازدواج جوان ها نمی کند! تقصیر مجلس است که به جای سربازی اجباری، پسرها را مجبور به ازدواج اجباری نمی کند! تتقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع بشود! تتقصیر رییس جمهور است که نمی آید مرا بگیرد برای پسرش!!؟! تتقصیر عراق است که کلی از پسرهای آماده ازدواج ما را به کشتن داد! تتقصیر هلند است که همجنس بازی را ر واج داد تا مردها دیگر نیازی به زن گرفتن نداشته باشند! تتقصیر انگلیس است، این که اصلا گفتن ندارد. همه می دانند که همیشه و همه جا کار، کار انگلیس است! تتقصیر سازمان ملل است که روی سردرش نوشته شده"بنی آدم اعضای یکدیگرند" اما مشخص نکرده که مثلا من جیگر کی هستم؟! تتقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گمشده ام به هم برسیم! تقتقصیر قمر است که روز به دنیا آمدن من در عقرب بوده

Comments