مهندسی نرم افزار ضرورتی برای بازار و غفلتی در دانشگاه
s: تجربیات | تخصصی | نرم افزار درسی را مانند مهندسی نرم افزار اینقدر مظلوم سراغ ندارم که از طرفی بار اصلی یک رشته بر دوش آن باشد و از طرف دیگر جزء مهجورترین و کم اهمیتترین دروس این رشته (در بسیاری از دانشگاهها نه همه) تلقی شود. دانشجویان خوب زیادی را سراغ دارم که برنامه نویسان بسیار خوبی هم هستند اما هیچ کدام پس از فراغت از تحصیل آمادگی اینکه یک پروژه تجاری را مدیریت و به طور اصولی به سرانجام برسانند، ندارند. به نظر من علت اصلی ضعف دانشگاهها در این زمینه هم ماهیت این درس مهم و حیاتی است. مهندسی نرم افزار یا به عبارتی علم مدیریت پروژههای نرم افزاری، درسی است به شدت وابسته به تجربیات تجاری استاد و نیازمندیهای محیط کار. از آنجا که بسیاری از مدرسین این درس (شاید خود بنده) تنها در محیط دانشگاه کار میکنند و با محیط بازار و کار عملی سروکار ندارند نمیتوانند دانشجویانی تربیت کنند که خود بتوانند یک تیم و پروژه نرم افزاری را به سرانجام برسانند. به عنوان مثال، خودم که سالهاست RUP را در مهندسی نرم افزار تدریس میکنم، تا به حال غیر از نمودار یوزکیس آن، از سایر قسمتهای آن در پروژههای مختلفی که انجام دادهایم، استفاده نکردهام و این خود نشانه ایست از فاصله گرفتن درسها از نیاز روز بازار. (به نظرم متدولوژیهایی مانند اسکرام بسیار نزدیکتر به نیازهای واقعی تیمهای برنامه نویسی هستند) البته عواملی مانند به روز نبودن سیلابس درسها و کم بها دادن به دروس آزمایشگاهی نیز در عدم بازدهی مطلوب دروس مهندسی نرم افزار موثرند. در باب مظلومیت این رشته و این درس همین بس که تاکنون در ایران یک کنفرانس ملی در این زمینه نداشتهایم (چندتایی هم که در سالهای اخیر برگزار شده در واحدهای دانشگاه آزاد بوده است). اگر عبارت «مهندسی نرم افزار» را هم در گوگل جستجو کنید، خیلی به سایتهای تخصصی و به روز در این زمینه نخواهید رسید.... به امید روزی که دروس مهندسی افزار جزء اولویتهای اصلی متولیان این رشته باشد.