هنر خوشبینی
by
مجتبی بنائی - یکشنبه 31 اردیبهشت 1391
- گروه : خواندنیها - مشاهده : 0
برچسبها:
#روانشناسی
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود با خودش گفت : " هی! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره ! " و موهاشو بافت و روز خوبی داشت ! فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود " هی! امروز فرق وسط باز میکنم " این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت ... پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود " اوکی امروز دم اسبی میبندم " همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد ! روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود !!! فریاد زد : ایول!!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم ! همه چیز به نگاه تو بر میگرده !