اسپینوزا، الگویی برای تمرین خردورزی

by مجتبی بنائی - دوشنبه 20 اسفند 1397 - گروه : روزنوشت - مشاهده : 46
برچسب‌ها: #فلسفه #خردورزی #معرفی کتاب #یالوم

اسپینوزا الگویی برای تمرین خردورزی <>

آدمی در تمام روز، مداوم و بی وقفه در حال تفکر و گفتگوی ذهنی با خود است و پایه و اساس بسیاری از تصمیمات و کنش‌های او هم بر اساس ذهنیتش از مسایل شکل می‌گیرد و به‌ناچار برای غنا بخشیدن به این فرآیند و خلاصی از بازیهای ذهن و گسستن بندهای عقاید و باورهای نامعتبر از پای آن، نیازمند آشنایی با اندیشه‌های عمیق و خوراک فکری مناسب و در یک کلام، تمرین خردورزی هستیم.

فلسفه در لغت، به معنای عشق به خردورزی است و تاریخ فلسفه هم سرتاسر، آشنایی با اندیشه‌ها و گفتگو درباره آنهاست که منطقاً باید برای عموم مردم جذاب و شیرین باشد اما به دلیل پیچیده بودن بسیاری از مفاهیم فلسفی که نیاز به مقدمه‌چینی مناسب و بیانی سلیس و شیوا دارند، فلسفه و خردورزی در جامعه ما مهجور و به سان کالایی لوکس، دور از دسترس مانده است.

هرگاه به یاد سقراط و کوشش او برای زدن تلنگر به اندیشه و باورهای مردم آتن افتاده‌ام، حسرت برده‌ام که چقدر افرادی شبیه او که به قول خودش، خرمگسی برای بیدار کردن مردم بوده است، در میان ما کم هستند و چرا عموم خانواده‌ها و حتی تحصیل‌کردگان ما، خردورز نیستند و چرا ذهن‌ها به این سرعت، پذیرای خرافات و مُهملاتی هستند که هر روزه از در و دیوار به گوش می‌رسد.

سال گذشته و به صورت اتفاقی (البته امروزه دریافته‌ام که حتی اتفاقات تصادفی زندگی هم در راستای نیازها و تمایلات و ارتقای معنوی ما رخ می‌دهند) در انتشارات آستان قدس در مشهد، به لطف یکی از دانشجویان قدیم بزرگمر، با کتاب درمان شوپنهاور که رمانی فلسفی-روانشناسی از اروین د. یالوم بود، آشنا شدم. رمانی که با داستانی دل‌نشین، هم کارکردهای گروه‌درمانی را نشان می‌داد و هم برای بنده فتح بابی شد برای آشنایی با آرا و اندیشه‌های شوپنهاور، فیلسوف بزرگ آلمانی. علاقه‌مند شدم که سایر کتاب‌های آقای یالوم را هم مطالعه کنم و کتاب‌های «وقتی نیچه گریست»، «مساله اسپینوزا»، «دروغگویی روی مبل» و «مامان و معنای زندگی» به همین دلیل به کتابخانه شخصی بنده افزوده شدند که همه را با اشتیاق خوانده‌ام و بهره‌ها برده‌ام.

در این بین، اسپینوزا به عنوان یک متفکر بزرگ که موجی در دنیای اندیشه در قرن هفدهم ایجاد کرد، احترام عمیقی را در من برانگیخته است. علاوه بر عقاید و افکارش که باعث طرد او از جامعه یهودیان شد، زندگی ساده و زاهدانه و طبع آزاده‌اش هم مزید بر علت شده است که دست به قلم شوم و به تمام عزیزانی که سری به سایت بنده می‌زنند توصیه کنم کتابهای آقای یالوم و بخصوص «مساله اسپینوزا» را تهیه و به سان قهوه‌ای خوش طعم آنرا به خلوت خود برده و ذره ذره و با تدبر در سخنان اسپینوزا (که البته بیان افکار او در قالب یک داستان بوده است)، آنرا به کام جان خود فروبرند.

نسل امروزه را که آلوده زندگی‌های دیجیتالی هستند واقعاً نیازمند یادگرفتن تفکر عمیق و اصولی می‌دانم و خواندن رمان‌های فلسفی که با جذابیت و سادگی، خوانندگان را با خود همراه می‌کنند حداقل تلاش در طی این مسیر می‌دانم و امیدوارم در این ایام بهاران، کتابهایی با پیرنگ فلسفی و معرفتی همدم همه هموطنانم باشد.

در زیر و با کمک گرفتن از مقاله معرفی این کتاب در سایت کافه‌کتاب و صدانت، جملاتی از کتاب را منتقل می‌کنم تا با حال و هوای آن، آشنا شوید :

من بنده ى خدایى هستم که چگونگى و حتى انجام دادن پرستش خودش را از ما نمى خواهد. به من اجازه دهید تا به شیوه ى خودم به خداوند عشق بورزم.

مهم این نیست به چى اعتقاد دارى یا میگى به چى اعتقاد دارى؛ مهم نحوه ى زندگى کردنته.

شما فکر مى کنید که خدا مثل ما فکر مى کند و نیازمند چاپلوسى است و اگر از دستورهایش پیروى نکنیم از ما انتقام مى گیرد؟ چنین عیب و نقصى چگونه مى تواند در وجودى کامل موجود باشد؟ این صرفا نحوه ى حرف زدن کسانى است که کتاب مقدس را نوشته اند.

مطمئنا شما موافقید که سعادت در عشق است. عشق بالاترین چیزهاست و پیام اصلى کل کتاب مقدس ما و کتاب مقدس مسیحیان. ما باید میان آنچه کتاب مقدس گفته است و آنچه متخصصان دینى مى گویند، تمایز قایل شویم. بیشتر خاخام ها و کشیشان، با خوانش هاى منحرفشان، علایق خودشان را ترویج مى دهند، خوانش هایى که ادعایشان به این معناست که کلید حقیقت فقط در دست آنان است.

من معتقدم که همه ى ادیان_کاتولیک، پرتستان و یهود_جلوى دیدنِ حقایقِ اصلىِ دین را مى گیرند. من آرزو مى کنم که روزى جهان خالى از دین شود، جهانى با یک دینِ جهانى که در آن همه ى اشخاص براى تجربه و ستایش خداوند از عقلشان استفاده مى کنند.

فکر کردن، فکر کردن واقعی، کار سختی است، مانند بردن صندوق‌هایی سنگین به اتاق زیر شیروانی.

وقتی حکمت وارد قلبتان شود و روحتان از شناخت بهره‌مند شود، آن‌گاه نیکوکاری، دادخواهی، عدالت و هر راه خوب دیگری را می‌فهمید.

قدرت‌های دینی، در هر طیفی، می‌خواهند مانع از گسترش استعدادهای عقلانی شوند.

– اطاعت کورکورانه، بدون پرسیدن، مرض است.

اگر اثبات خطاهای موجود در متون مقدس کفر است، پس کسانی را که هواهای نفسانی خودشان را در این متون گنجانده‌اند چه باید نامید، کسانی که شأن نویسندگان مقدس را پایین آورده‌اند و نوشته‌های آنان را مزخرفاتی بی‌سَر و تَه جلوه داده‌اند؟

– مهم‌ترین چیز در زندگی کامل کردن عقل یا فاهمه است… بالاترین شادی انسان در این مسئله نهفته است، در واقع، سعادت چیزی جز رضایت روح نیست، روحی که از شناخت شهودی خدا سر برآورده است.

Comments