شعر دو کاج

by مجتبی بنائی - چهارشنبه 25 اسفند 1389 - گروه : خواندنیها - مشاهده : 1
برچسب‌ها: #اشعار #خواندنیها #شعر

s: خواندنیها | شعر اين شعر بسيار خواندني سروده آقاي محبت و از کتاب چهارم دبستان در کنار خطوط سيم پيام      خارج از ده دو کاج روئيدند ساليان دراز رهگذران      آن دو را چون دو دوست ميديدند يکي از روز هاي سرد پاييزي      زير رگبار و تازيانه باد يکي از کاج ها به خود لرزيد      خم شدو روي ديگري افتاد گفت اي آشنا ببخش مرا      خوب درحال من تامل کن ريشه هايم زخاک بيرون است      چند روزي مرا تحمل کن کاج همسايه گفت با تندي      مردم آزار از تو بيزارم دور شو دست از سرم بردار      من کجا طاقت تورا دارم بينوا راسپس تکاني داد      يار بي رحم و بي مروت او سيمها پاره گشت و کاج افتاد      برزمين نقش بست قامت او مرکز ارتباط ديد آن روز      انتقال پيام ممکن نيست گشت عازم گروه پي جويي      تا ببيند که عيب کار از چيست سيمبانان پس از مرمت سيم      راه تکرار بر خطر بستند يعني آن کاج سنگدل را نيز      با تبر تکه تکه بشکستند و حال نسخه جديد اين شعر زيبا دو کاج نسخه جديد در كنار خطوط سيم پيام      خارج از ده دو كاج روئيدند ساليان دراز رهگذران      آن دو را چون دو دوست مي‌ديدند روزي از روزهاي پائيزي      زير رگبار و تازيانه باد يكي از كاج ها به خود لرزيد      خم شد و روي ديگري افتاد گفت اي آشنا ببخش مرا      خوب در حال من تأمل كن ريشه‌هايم ز خاك بيرون است      چند روزي مرا تحمل كن كاج همسايه گفت با نرمي      دوستي را نمي برم از ياد شايد اين اتفاق هم روزي      ناگهان از براي من افتاد مهرباني بگوش باد رسيد      باد آرام شد، ملايم شد کاج آسيب ديده ي ما هم      کم کمک پا گرفت و سالم شد ميوه ي کاج ها فرو مي ريخت      دانه ها ريشه مي زدند آسان ابر باران رساند و چندي بعد      ده ما نام يافت کاجستان شاعر: محمد جواد محبت

Comments