حکایت آدم خواران
s: خواندنیها | لبخند | نکات پنج آدمخوار در یک شرکت استخدام شدند . هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت : " شما همه جزو تیم ما هستید . شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید . بنابراین فکر کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید ". آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند . چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنها سر زد و گفت : " می دانم که شما خیلی سخت کار میکنید . من از همه شما راضی هستم . امّا یکی از نظافتچی های ما ناپدید شده است . کسی از شما میداند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟ "... آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند . بعد از اینکه رئیس شرکت رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید : " کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده ؟ " یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت : " ای احمق ! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد ! از این به بعد لطفاً افرادی را که کار میکنند نخورید "...