تعریف جامع و مانع از کارمند
s: خواندنیها | لبخند · کارمند موجودی است گوش به زنگ که مدام مال دیگران را می شمارد. · دایم به فکر کار دوم است. · از غذا همیشه ناراضی است. · جملاتش شرطی بوده و معمولا با " اگر من اینطور بودم، اگر اینجوری بود، اگر مجرد بودم و اگر ... ." شروع می گردد ولی به هیچ چیز مثبت قابل لمسی ختم نمی شود. · همیشه دوستانی دارد که موفق و پولدار شده اند. · حسرت گذشته را می خورد که چرا زمین و ملک و طلا نخریده (بعد از هر افزایش ناگهانی یادش می افتد). · ناراحتی کم پولی و زندگی سخت خود را با دیدن در باز دستشویی به سرعت فراموش می کند و خیلی خوشحال می شود. · همیشه دیر می رسد (به هر چیزی که فکر کنی). · بازنده هر معامله خارج از محل کار خود است (هارت و هورتش مال همکارانش است). · برای سلامتیش خیلی احتیاط می کند اما همیشه شکم دارد، کمر درد دارد و کچل می شود. · اگر دست به کار بزرگی بزند مثلا یک ماشین با کلاس بگیرد تا مدت ها هر ماه کم می آورد. هنوز کلاس زبان می رود. · هی می خواهد از مملکتش برود ولی هی شرایط سخت تر می شود. · معلوم نیست در زندگی در چه چیزی استعداد دارد و یا علاقه مند چیست (بسته به شرایط و جو حاکم، علایق و استعدادش در حال تغییر است). · با دیدن یک ساختمان شیک همیشه به این موضوع فکر می کند که اگر این ساختمان مال خودش بود دیگر هیچوقت کار نمی کرد ( و خیلی سریع تعداد واحدها در هر طبقه ضربدر تعداد طبقات ضربدر حدود مبلغ اجاره هر واحد). · هر زمانی که به کارمند مراجعه کنی می خواهد تا آخر سال (همان سالی که به او مراجعه کردی) از شرکت برود و تو و همه آدم های ذلیل را به حال خودش بسپارد. تو هم مدت ها احساس پوچی و ذلالت میکنی!!!!!!! · تمام هم و غمش اینست که چرا از توانایی ها و استعدادش استفاده نمی شود. · فکر می کند با هر چای سبز کیسه ای که می خورد چه خدمتی به سلامتی بدنش می کند!!!. حالا انصافا مگه غير از اينه !!!!!